گزارش | پدیدارشناسی خشونت در روابط خانوادگی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، خشونت از مقولههای اخلاقی است که جوامع با ابعاد مختلف آن مواجه هستند.
«پدیدارشناسی خشونت در رابطههای خانوادگی؛ یک رویکرد اخلاقی» عنوان کرسی ترویجی است که از سوی مرکز تحقیقات زن و خانواده با ارائه علیرضا صیاد منصور، پژوهشگر مقیم مرکز تحقیقات زن و خانواده و نقد مهدی اخوان، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در سالن نشستهای این مرکز انجام شد.
صیاد منصور در مقدمه ارائه خود متافیزیک خانواده را چنین تعریف کرد که: هستیشناسی رابطهای که در ذات خود اجتماعی است.
بر اساس این تعریف خانواده اولین گروه اجتماعی است که (مبتنی بر نقشهای پیشاپیش تعیینشده) کنشها و رفتارهای اعضاء را نسبت با یکدیگر تعریف کرده و سامان میبخشد؛ بر این اساس «اِسِنس یا همان عطرمایه» یا ذات خانواده خود را در رابطه داشتن نشان میدهد.
این رابطه اعم از رابطه تکوینی یا قراردادی است بر این مدار هستیشناسی رابطهای همان امور و اشیاء صرفاً در شبکه نسبتها و رابطهها در جهان است یعنی در شرایطی که یکچیز بدون هیچگونه رابطه یا نسبت با چیزهای دیگر باشد واجد معنا و مفهوم نخواهد بود! بر این مدار قانون علیت یکی از مهمترین شبکه نسبتها را پدید میآورد.
باید توجه داشت که ذات هر چیز در نسبتش با غیر تقویم میشود حتی اگر این نسبت به لحاظ زمانی ازلی باشد.
مسأله پدیدارشناسی خشونت همان مؤلفههای کنش خشونتآمیز همراه با آکسویم تبیینی تجربه خشونت در دو ساحت تجربه فرد خشونتورز و تجربه فرد خشونت دیده خواهد بود.
بر اساس چنین فرضی کنش خشونتآمیز همان آسیبرسانی همراه با عاملین و قربانی بودن بعلاوه بر ابزارمندی و هنجارمندی خواهد بود و در چنین معادلهای آکسویم همان تجربه صدور کنش خشونتآمیز همراه باتجربه مورد خشونت واقعشدن است.
اما مقدماتی منطقی از قبیل اینکه «به تجربه زیسته دریافتهام که در برقراری رابطه با دیگران همراه طیف وسیعی از تهدید و خطر (احتمالی و قطعی) وجود دارد» در کنار این مقدمه که «در این مورد خاص (هر وضعیتی که باشد ذیل اصل شهود جمعی بیانشده قرار میگیرد)، دیگری احتمالاً یا قطعاً برخلاف میل و خواست من تصمیم گرفته یا عمل خواهد کرد؛ چراکه او نیز هم چون من موجودی مختار است (بینهایت تجربه پیشین از اختیارش دارد) و تصمیماتش پیشاپیش برای من تعین پذیر نیستند»
معادله منطقی روایی خشونت | منطق خشونت
نتیجه چنین مقدماتی این است که «(اگر قرار باشد که بر هر قیمت ممکن به میل و خواستم برسم آنگاه) باید از طریقی (هر چه باشد حتی اگر در موضع ضعف باشم و با مدد جستن از مزیت نسبیای که بر دیگری دارم) غیر مسالمتآمیز به میل و خواسته خود برسم این همان معنای روایی بروز خشونت است.
همچنین مثالهایی دیگر در این اشکال منطقی قابلطرح است برای مثال:
مقدمه اول: به تجربه زیسته دریافتهام که در برقراری رابطه با دیگری یا دیگران همواره طیف وسیعی از تهدید و خطر (احتمالی یا قطعی) وجود دارد.
مقدمه دوم: در این مورد خاص (که وضعیتی به وقوع پیوسته است و آن را تجربه کرده یا میکنم)، دیگری قطعاً برخلاف میل و خواست من تصمیم گرفته یا عمل کرده است؛ زیرا او نیز همچون من موجودی مختار است (و تجربیات پیشینش نیز این مدعا را تأیید میکند) و تصمیماتش پیشاپیش برای من تعین پذیر است.
مقدمه سوم: در این مورد خاص امکان دیالوگ مسالمتآمیز بر سر موضوع (منطق کنش یعنی همان دفع ضرر احتمالی یا قطعی یا جلب منفعت احتمالی یا قطعی) وجود نداشت.
نتیجه این مقدمات: به تجربه دریافتم که دیگری اصرار داشت به هر قیمتی ممکن به میل و خواستش برسد پس از مزیت نسبیای که بر من داشت به نحو غیر مسالمتآمیز استفاده نمود تامیل و خواست خود را تحقق ببخشد.
مفهوم شناسی خشونت خانگی
پدیدارشناسی خشونت خانگی سومین گام علمی پژوهشی صیاد منصور بود، او چنین عنوان سوم خود را توصیف کرد که: پدیدارشناسی خشونت خانگی همان مؤلفههای خشونتآمیز خانگی علاوه بر آکسویم تبیینی تجربه خشونت در دو ساحت تجربه فرد خشونتورز در خانه و تجربه فرد خشونت دیده در خانه است.
بر اساس چنین معادلهای کنش خشونتآمیز خانگی همان آسیب برسانی همراه با عاملیت علاوه بر قربانی داشتن یا قربانی بودن بوده که به ابزارمندی و هنجارمندی اضافه خواهد شد.
او آکسویم را تجربه صدور کنش خشونتآمیز خانگی بعلاوه تجربه مورد خشونت واقعشدن در خانه و توصیف کرد و با مثالهای زیر که در اشکال منطقی تحدید شدهاند به استنباط مدعای خودپرداخت.
مقدمه اول: به تجربه زیسته دریافتم که در برقراری رابطه با دیگری یا دیگران در خانه همواره طیف وسیعی از تهدید و خطر وجود دارد، حتی اگر این تهدیدها حاد و مرگبار باشند.
مقدمه دوم: در این مورد خاص (که وضعیتی به وقوع پیوسته است و آن را تجربه کرده یا میکنم)، دیگری قطعاً برخلاف میل و خواست من تصمیم گرفته یا عمل کرده است؛ زیرا او نیز همچون من موجودی مختار است (و تجربیات پیشینش نیز این مدعا را تأیید میکند) و تصمیماتش پیشاپیش برای من تعین پذیر است.
مقدمه سوم: در این مورد خاص امکان دیالوگ مسالمتآمیز بر سر موضوع (منطق کنش یعنی همان دفع ضرر احتمالی یا قطعی یا جلب منفعت احتمالی یا قطعی) وجود نداشت.
درنتیجه اگر قرار باشد که به هر قیمت ممکن به میل و خواستم برسم آنگاه باید از طریقی غیر مسالمتآمیز به میل و خواست خود برسم.
نویسنده مقاله در پایان اخلاق رابطهای را راهکار تعدیل خشونت توصیف کرد و گفت: تأکید بر تقوّم خود یا سوبژکتیویته اعضای خانواده در شبکه میان سوژگانی است که این نظریه اخلاق را از دیگر نظریات متمایز میکند.
باید توجه داشت بر اساس این نظریه اخلاقی اگر قرار باشد اخلاق در باب چگونگی و کیفیت حیات آدمی سخنی داشته باشد آنگاه باید به وی ضرورتاً نشان دهد که چگونه با دیگران رابطه مثبت و سازنده برقرار نموده و زندگی کند.
هدف اصلی این نظریه معاصر اخلاقی بازتعریف نقش کنش اخلاقی آدمی در همزیستی و دیالوگ مسالمتآمیز است.
شرایط ظهور رفتار مسالمتآمیز
زیست و دیالوگ بهدوراز خشونت و تنش میان سوژگانی و توأم باارزش مسئولیتپذیری و حس مراقبت از دیگری، در حالی است که برقراری دیالوگ سازنده و مسالمتآمیز تنها زمانی در خانواده میسور است که اعضای خانواده به وجوه مشترک یکدیگر احترام بگذارند.
در ادامه مهدی اخوان بهنقد مبانی مطرح پرداخت و اظهار داشت: در ساحت گفتار این بحث جغرافیای مفهوم باید بهتر و بیشتر توضیح داده میشد.
این بحث بهصورت فنی و تکنیکال به بررسی خشونت در خانواده پرداخته درحالیکه هنوز جغرافیای مفاهیم در بحث روشن نیست؛ بر این اساس میتوان با ادبیاتی عمیقتر به بررسی هویت این موضوع پرداخت.
در مبانی فلسفه اختلافات عمیق و دلایلی وجود دارد تا جایی که دیالوگ بین خود فلاسفه دچار ایراد خواهد شد؛ این در حالی است که ادبیات این تحقیق متکی بر رویکرد قارهای در فلسفه به بیان فرضیههای خود پرداخته است؛ بر این مدار اگر بخواهیم در فلسفه تحلیل در مورد هر بحثی بخواهیم یک فرضیه مطرح کنیم ابتدا باید مفهوم ورزی شده سپس بعد از واکاوی به نفع ادعای خود با طرح چند استدلال وارد مناظره و اثبات مدعی خود میشویم این در حالی است که سنت قدمای ما شاید به معنایی ملتزم به این سبک باشد.
باید توجه داشت در این تحقیق طرح بحث متکی بر ضرورت محوری بحث است این در حالی است که باید توجه داشت که چون این مکان مرکز تحقیقات زن و خانواده است باید چنین مباحثی مطرح شود و یا اینکه مسأله فراتر از این حوزه بوده و باید روی آن مطالعات میشد.
همه ما بهگونهای با نظام خانواده در ارتباط هستیم؛ بر این اساس باید قبل از بررسی بعد نظری خشونت مفهوم ورزی واژه خشونت بود این در حالی است که این مفهوم از منظر من قابلطرح در ابعاد گوناگون است.
مبانی روانشناسی و حتی تمام شاخههای روانشناسی جای بحث برای این مفهوم را دارد؛ این در حالی است که جامعهشناسی جایگاه دوم مفهوم شناسی این واژه خواهد بود.
خشونت محور توسعه تاریخ
باید توجه داشت خشونت، محور پیشبرد تاریخ است حال در قالب جنگ یا صلح تفاوتی ندارد مهم این است که مهمترین مؤلفههای تاریخ همین مسأله خشونت است.
یکی از ضعفهای مقاله این بود که میبایست با توجه به هدف بحث خود خشونت را در فلسفه اخلاق مطرح میکرد؛ چرا باید وقتی اصل مسأله در مبانی ما مطرحشده و هست میبایست بر هویت غیر تکیه کنیم.
بهطور خاص درآیات قرآن خشونت چگونه تحلیل میشود برای مثال «واضربوهن» (آیه 34 سوره نساء) و یا آیه تعدد زوجات چگونه تحلیل میشود؛ باید نسبت این مباحث را با خشونت تعیین کرد.
باید پدیدارشناسانه در جغرافیای این بحث در دین بررسی میشد این در حالی است که حقوق و مسأله اخلاق نیز در این مطلب اشارهای نشده است.
یکی از قسمتهای مهم این بحث حوزه سیاست است که باید این مفهوم در این جغرافیا واژه ورزی میشد.
«فلسفه عمل» یکی از زیرساختهایی است که مبحث باید به آن میپرداخت این در حالی است که مفاهیم و روابط منطقی در این بحث موردتوجه نبوده! درحالیکه باید شبکه مفهومی از مفاهیم حوزه خشونت مشخص میشد این در حالی است که میتواند خشونت مفاهیم مرتبط و متناقض داشته باشد.
خشونت در ادبیات دینی تحلیل و تعیین حکم شده است
باید توجه داشته که اگر خشونت یک عمل باشد در فلسفه ذهن و روانشناسی فلسفه ذهن نیز تحلیل شود؛ بر این مدار در فلسفه اخلاق اسلامی فاعل محور بحث است نه آن فعل که انجام میدهد بر این مدار مقاله میبایست در فلسفه اخلاق به مسأله حداقل نیمنگاهی میداشت؛ این در حالی است که مفهوم و واژه صیانت ذات از اساسیترین تکیهگاههای این مبحث بود چرا مروری مختصر در اخلاق ناصری ما را به آن متوجه خواهد کرد این است که خواجه نصیر در این اثر قوه غضب را به چندین بخش متفاوت ردهبندی کرده و با دقت به تحلیل آن پرداخته است./۸۳۷/ز۵۰۲/س
خبرنگار: محمد جعفری